loading...
زبانزد دات کام
زبانزد بازدید : 417 دوشنبه 03 بهمن 1390 نظرات (0)


زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم خسته ام تنها به دادم می رسی ؟
گرچه آهو نیستم اما پراز دلتنگی ام .ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟ 
من دخیل التماسم رابه چشمت بسته ام . هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی ؟
.
.
امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است
.
.
گشته عالم، غرق ماتم
در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا
در عزای جواد الائمه
شد ز بیداد، شهر بغداد
کربلای جواد الائمه
شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.
.
.
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
مبادا اعمال نیك را به اتكاى دوستى آل محمد(ص) رها كنید , 
مبادا دوستى آل محمد(ص) را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهید, 
زیرا هیچ كدام از ایـن دو , به تنهایى پذیرفته نمى شود.
امام رضا(ع)
.
.
السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
.
.
دلم کبوترصحن ورضاست سودایم
دلم خوشست که ازمن رضاست مولایم
.
.
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید ، 
خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
امام رضا(ع)
.
.
یا امام رضا! همراه با کبوتران حرمت، 
محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم
 تا با زمزمه ملائک همراه شویم.
.
.
دلش دریای خون، چشمش به در بود
امیدش دیدن روی پسر بود
پدر می‎ گشت قلبش پاره پاره
پسر می‎ کرد بر حالش نظاره
پدر چون شمع سوزان آب می شد
پسر هم مثل او بی‎تاب می شد
پسر از پرده ‎ی دل ناله سر داد
پدر هم جان در آغوش پسر داد
.
.
بنویسید به روی قبرو به روی کفنم 
عاقلا دیوونه امام رضا منم منم .
.
.
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
.
.
امام الرضا به حجره غریبانه جان سپرد 
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد.
.
.
بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم .
.
.
ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد 
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل 
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 192
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 69
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 179
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 1,355
  • بازدید سال : 11,016
  • بازدید کلی : 476,217
  • کدهای اختصاصی